تا اواخر دهه 1800 همه لباسهای خودمان را در خانه میدوختیم. برای خریدن آخرین ترندها هیچ فروشگاه اینترنتی یا مرکز خریدی وجود نداشت. همه چیز دقیقاً متناسب با اندام ما دوخته میشد و در آن زمان ما مشخص نکردیم که چه اندازههایی باید به عنوان سایز کوچک یا بزرگ در نظر گرفته شوند. به لطف گسترش صنعت مد و فشن و پیشرفت صنعتی، تولید انبوه کارخانهها کار دوختن لباس را برای ما انجام میدهند. اولین بار کلمه «پلاس سایز» در یک تبلیغ تلویزیونی در سالها آخر 1920 شنیده شد. هرچند، این کلمه با استقبال خوبی مواجه نشد و تا سالهای 1940-1950 واژهای متداول نبود. در سال 1939 بود که دفتر ملی اقتصاد خانگی اولین مطالعه علمی گسترده در مورد اندازه گیری بدن زنان را انجام داد. در این مطالعه 59 اندازهگیری مختلف برای هر 15000 زن آمریکایی داوطلب انجام شد. لازم به ذکر است از آنجایی که به داوطلبان این مطالعه مبلغ معینی برای شرکت در آن پرداخت میشد و انجام این مطالعه در دوره رکود بزرگ بود، ممکن است دادهها بیشتر روی افراد کم وزن متمرکز شده باشد. با این وجود نتایج آن منتشر شد. به زودی تولید کنندگان و مشاغل پوشاک تخمین زدند که نداشتن الگوی لباسی دقیق با نوعی از اندازههای استاندارد، هر ساله میلیونها دلار برای آنها هزینه خواهد داشت. بنابراین، از دفتر ملی خواسته شد تا استانداردهای اندازه را برای این صنعت فراهم کند. دفتر ملی از مطالعه قبلی استفاده کرد و دادههای اندازه گیری 6300 زن دیگر را نیز به آن اضافه کرد. ساختار اندازهها به ترکیبی عددی تبدیل شد که اندازه بالا تنه را نشان میداد، یکی از سه حرف، (T) قد بلند، (R) معمولی، یا (S) کوتاه قد و نمادی برای نشان دادن دور باسن، باریک (-)، متوسط (بدون نماد) یا پُر (+)... فکر کنم حالا دیگر کل ماجرا را فهمیدید.
با گذشت زمان، زنانی که در اندازه بیشتر از متوسط طبقهبندی شدند، چه از نظر قد یا دور باسن و مهم هم نبود حتی اگر آنها تنها کمی از اندازه متوسط بالاتر باشند، از زدن برچسب روی لباسها خود احساس ناراحتی میکردند. در دهه 20، اسم سایز روی لباس آنها «فربه» بود و بعداً در بسیاری با اصطلاحات دیگری مانند «دلپذیر»، «باعظمت»، «چاق»، «بیقواره»، «بزرگ اندام» دیده شد. امروزه برخی از این اصطلاحات به وضوح برای ما توهین آمیز است اما در آن زمان آنها حساب شده در نظر گرفته میشدند و به طور دائم در تبلیغات لباس، الگوی لباسها و رگالهای لباس به عنوان اصطلاحات قابل قبول دیده میشدند. بعد از رسیدن به این نتیجه که «چاق»، مانند همه اصطلاحهایی قبل از آن مفهومی منفی دارد، آن را تغییر دادند. هر بار که یک اصطلاح با دیگری جایگزین میشد، صنعت مد و فشن از شر واژه آزار دهنده قبلی و قضاوتهای آن راحت میشد. این تغییر باعث تأیید و رضایت مردم میشد. بعد از یک دوره بیتفاوتی که تا سالها بعد ادامه داشت، دوباره اوضاع به سمت شروع ناآرامیها تغییر کرد و در کنار آن، احساس نیاز به مباحثه، بیارزشی و حتی عصبانیت به وجود آمد. این مسئله شما را به تفکر در این مورد مجبور میکند که آیا شما با کلمهها مشکل دارید یا بدون در نظر گرفتن کلمه، آن احساس منفی که از «متوسط نبودن» میگیرید؟ مسئله و نگرانی ما برای «پلاس سایز» هیچ فرقی با بیزاری از دیگر واژههای به وجود آمده ندارد. آیا کلمهای جادویی وجود دارد که بتواند به درستی در برچسب زدن به دیگران به نوعی عمل کند که توهین آمیز نباشد؟
مدلهای «خیلی لاغر»
در واقع، استخوانی بودن هم هرگز در این بازی برنده نبود. شما میتوانید تعداد زیادی از تبلیغات قدیمی را پیدا کنید که خانمهای که به صورت طبیعی ساز کوچکی دارند را هم به اندازه کافی خوب در نظر نمیگیرند. خانمهای بسیار لاغز نیز مانند خانمهایی که در آن سر نمودار بودند، ناخوشایند و غیرقابل قبول دیده میشدند. پس چطور در آخر آنها بودند که به شغل پرزرق و برق راه رفتن در کت واکها و ظاهری شدن در صفحات مجلات رسیدند؟ خب در واقع، این شغل توسط مانکنهای چوبی و حصیری انجام میشد که در ویترین مزونها قرار داشتند. اما در اواسط سالهای 1800 بود که آنها شروع به جایگزین کردن آنها با اولین مانکن زنده کردند. آن خانمها اغلب به دلیل قد بلند و اندام لاغر خود به عنوان زنانی ترسناک در نظر گرفته میشدند، مخصوصاً در آن زمان که داشتن اندامی بزرگ برای خانمها نشانهای از سالم بودن و باروری بود. مانکنهای زنده پول کمی دریافت میکردند و اغلب در خانههای سازمانی زندگی میکردند و چندین بار در روز «فراخوانده» میشدند تا به عنوان مدل لباس جلوی خریدران راه بروند و چشم اندازه بهتری از لباس به آنها بدهند. به استثنای بعضی چهرههای مشهور و کارکنان داخل خود صنعت مد، تنها زنان با وضع اقتصادی نا به سامان مدل میشدند و به شدت مورد انتقاد قرار میگرفتند و دیگران نگاهی تحقیر آمیز به آنها داشتند زیرا آنها لباس را برای پول میپوشیدند و نه به خاطر زیبایی خودشان. بدون توجه به اندازه لباس، مانکنها باید توانایی نمایش دادن هر لباسی را داشتند. خانمهای با اندازه کوچک این مزیت را برای دوزنده لباس داشتند که میتوانستند به عنوان یک چوب لباسی زنده عمل کنند و هیچ گونه حواس پرتی از لباس توسط مدل در کار نبود. این ضرورت را با وضعیت اقتصادی بد خانمها و اندام باریک مدلهای لباس ترکیب کنید و این مسئله منطقی به نظر خواهند رسید (و شاید کمی بدجنسی باشد).
در آن زمان، کلمه «مدل» به لباسی اشاره داشت که برای فروش به فرد خاصی دوخته میشد. وضعیت سرگردان «مانکنها» و «مدلهای» اولیه لباس با مرز نامشخص میان انسانیت مدل و لباس واضح و شفاف شد. هرچند، دست مزد کمی به آنها داده میشد و به سختی قابل احترام در نظر گرفته میشدند اما هنوز هم کار آنها بدون استثناء پرزرق و برق به حساب میآمد. تا قبل از سالهای 1960 که مدلی معروف با نام مستعار توییگی و بعد از آن در سالهای 90 که دوران سوپر مدلها آغاز شد، آنها به هیچوجه ایدهآل دیده نمیشدند. با ظهور مدلهایی مانند سیندی کرافورد، کریستی تورلینگتون، نائومی کمپبل و کیت ماس که به شهرت دست یافتند، جهان شروع به شناختن تاثیر آنها کرد. در جهان امروز، هنوز این مسئله قابل توجه است که اندامهای پر و قوسدار توجهها را از دیزاین گرفته و حتی این اندام به نوعی جذاب به حساب میآیند. در حالی که بسیاری از خانمها بدن مدلها را ایدهآل میبیند اما تنها شغل آنها پوشیدن لباس است. آنها با هدف پرت کردن حواسها از لباس آن را نمیپوشند. این لباسها هستند که باید در مرکز توجه باشند. پس چگونه ما اجازه دادیم که این خانمهای با موقعیت اجتماعی پایین که مردم نگاهی تحقیر آمیز به آنها داشتند، قضاوتشان میکردند و اعتنایی به آن نمیکردند، اینگونه به چنین جایگاه بالایی برسند و ایدهآل ما شوند؟
«پلاس سایز» در دنیای مدلها
با افزایش اندازه آمریکاییها، کمپانیها شروع به شرکت در جریان «سایز واقعی» کردند که به طرز چشمگیری باورهای ما در مورد سایز لباسهایی که میپوشیم را تغییر داد. به عنوان مثال در سال 1958، اندازه 38 برای اندامی با دور سینه تقریباً 78 سانتی، دور کمر 60 سانتی و دور باسن 82 سانتی مناسب بود. تا سال 2008، اندازه 38 برای هر یک از این اندازه گیریها در حدود 15 سانت افزایش یافته بود که تقریباً در سال 1958 آن اندازهها سایز 42 یا 44 به حساب میآمد. همچنان به این واقعیت توجه داشته باشید که «مدلها» باید چوب لباسیهای متحرک و نمایش دهندههای لباس باشند و نه نوع بدنی ایدهآل، هر چیزی بالاتر از اندازه 44 در دهه 1940 (تقریباً اندازه مدرن امروزی 36) برای یک مدل بالاتر از حد متوسط در نظر گرفته میشد. اصطلاح «مدل سایز بزرگ» با زنی که لباسها پلاس سایز میپوشد، یکی نیست.
1. کلمه مشترک برای اشاره به زن و لباس
توجه داشته باشید که منظور از «پلاس سایز» فقط لباس است و نه زنی که آن را بپوشد. بنابراین، چگونه آن را میتوان به عنوان یک برچسب برای زنان نیز در نظر گرفت؟ ما تنها میتوانیم به کلمه «مدل» به عنوان مثالی از تحولات خام زبان نگاه کنیم. گذاشتن اسم «مدل» روی آن خانمها، خواه عمدی بوده باشد یا غیرعمدی، با هدف پایین آوردن آنها از جایگاه انسانی و تبدیل کردن آن تنها به شیئی بود که کاری جز نمایش دادن لباس انجام نمیدهد. بنابراین قابل درک است که احساسات ایجاد شده پشت برچسبی که ما به عنوان یک جامعه آن را انتخاب میکنیم را به عهده بگیریم، اشاره کردن به یک خانم به عنوان یک کالای لباسی احساس توهین آمیز به همراه خواهد داشت.
2. تاثیرگذاری و تغییر
با شستشوی مغزی که رسانههای اجتماعی به صورت روزانه انجام میدهند، ما با تصاویر نمایش داده شده و حتی تغییر دادن عمدی در آنها برای اغراق در قسمتهای مورد علاقه بدن احاطه شدیم. ما تصاویری فوتوشاپ شده از کک مکها و کمرهای باریک میبینیم، خالها و ترکهای پوستی روی بدن پاک میشوند و در آخر باعث میشوند تا با حسرت به زن داخل عکس نگاه کنیم، به زنی که حتی احتمالاً در زندگی واقعی اینگونه به نظر نخواهد رسید. ما به خودمان این اجازه را می دهیم که زیبایی خودمان را دست کم بگیریم زیرا اعتقادی که برای ما ساختند این باور را در ما ایجاده کرده که باید مانند هر کسی غیر از بهترین نسخه خودمان باشیم. مجلات، فیلمها و تلویزیون به منظور داشتن محتوایی هنرمندانه به وجود آمدند و رسانههای اجتماعی مظهر کنترل عکسها هستند. آخرین باری که عکسی را با زاویه بدون پیج و خم یا بدون فیلتر پست کردید را به یاد دارید؟ تصورات ما از زیبایی دائم در حال تغییر است. هر زمانی که یک مدل جدید، سوپر استار تلویزیونی یا خواننده به معروفیت میرسد، آنها میتوانند آنچه را که ما زیبایی در نظر میگیریم، تغییر دهند. اما این همه ما هستیم که ایدههای زیبایی را به همه تعمیم میدهیم و ما اینکار را هنگامی انجام میدهیم که اجازه میدهیم چیزی به محبوبیت برسد یا زمانی که انتخاب میکنیم پول خود را کجا خرج کنیم. تنها کافی است تا دخترهای قد کوتاه، کک مکی با دندانهای جلو آمده خریدار داشته باشند، در آن صورت آنها چیزهایی هستند که ما به عنوان زیبایی همه جا میبینیم.
پس اگر میخواهیم چیزی که در مجلهها و فیلمها را میبینیم، تغییر دهیم باید آن چیزی را تغییر دهیم که در حال حمایت کردن از آن هستیم. آیا شما ظاهر کیم کارداشیان را دوست ندارید اما هنوز هم صفحه اینستاگرام او را جهت سرگرمی دنبال میکنید؟ دیگر اینکار را انجام ندهید! در غیر این صورت، شما در حال حمایت کردن از او هستید و زیبایی و برند او همچنان پرطرفدار خواهند ماند. از زنانی پشتیبانی کنید که درمورد چیزهایی صحبت میکنند که میخواهید بیشتر ببینید. از شرکتهایی پشتیبانی کنید که بیشتر آنچه را که میخواهید ببینید، به تصویر میکشند. اگر لاغری بیش از حد مدلهای کمپانی جدیدی را دوست ندارید، خرید کردن از آن برندها را متوقف کنید. جایی که پول خود را خرج میکنید بیشتر چیزهایی که از آنها شکایت میکنید، موضع شما را نشان میدهد. برندسازی تغییر نخواهد کرد زیرا ما تنها امیدوار هستیم که چنین اتفاقی پیش بیاید. فقط وقتی این مسئله تغییر میکند که مسیر پول خرج کردنهای ما نیز تغییر کند. البته چیزهای دیگری نیز وجود دارد که باید هنگام تجزیه و تحلیل چگونگی ایجاد ایدئولوژی و احساسات ما و چگونگی تغییر آنها به مرور زمان توجه کنیم. چیزهایی مانند جیرههای نساجی دوره جنگ جهانی دوم، شروع هالیوود، ظهور مجموعههای صنایع غذایی در زمانی که سبک زندگی ما در حال کم تحرکتر شدن بود، تغییرات اخلاقی و نظارتی در نیروی کار، سیاستهای مهاجرت، رشد سریع فناوری، دسترسی سریع به سراسر جهان، همه اینها به تغییر جهان و هدف متحرک وزن ایدهآل یا نوع بدن کمک میکند. از آنجا که بدن ایده آل زن در حال تغییر و تحول و تحت تأثیر عوامل بیشماری است، هیچکس نمیتواند این ایده آل را به وجود بیاورد، این چیزی است که ما، به عنوان یک کل، آن را قبول کردیم.
در طی یک دهه گذشته، با ظهور باشگاههای ورزشی و ورزشهای تفریحی، دیگر اکنون قوی بودن به معنای جذاب بودن است (و ما واقعاً این اتفاق را دوست داریم). این بدان معناست که این مردان، زنان دیگر و نوع بدن در مقابل نوع دیگری بدن نیستند که قدرت را در دست دارد. بلکه دانش و دانایی قدرت را در اختیار دارد زیرا اکنون میدانیم که برخلاف تأثیراتی که نمیتوانیم آنها را کنترل کنیم، بسیاری موارد دیگر وجود دارند که واقعاً میتوانیم آنها کنترل کنیم.
- گوسفند نباشیم، بدون اینکه بدن دیگران را تحقیر کنیم، هدفی برای بدن ایدهآل خود داشته باشیم.
- سعی کنیم که رسانههای اجتماعی دیگری استفاده کنیم.
- از کمپانی و برندهاییی حمایت کنیم که آن چیزی که شما با آن موافق هستید را ترویج میکنند.
- همیشه راه مباحثه و گفت و گو را باز بگذاریم.
بیشتر بخوانید: 6 لباس اینستاگرامیِ ترند برای فصل تابستان